تقدیر این طور رقم خورده بود که از هاشمیون نباشم. که اصل و ریشه و نسبم نرسد به خاندان مصطفی(ص). شاید برسد به پیام آوران قبلتر. شاید از طرف مادری برسم به یونس پیامبر(ع)، گاهی کم صبر و بعد پشیمان. پر از لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین. از سمت پدر احتمالا  می رسم به موسی پیامبر(ع) به قومش بیشتر البته. بهانه جو. بهانه جو. بهانه جو. بهانه ی بنی اسرائیلی شنیده اید؟! من زندگی اش کرده ام. همان جا که نمی توانستم با منطق خودم دیگران را قانع کنم حربه ای جز متوسل شدن به بهانه نداشتم. شاید علاقه ام به موسب بن عمران به همین موضوع بر می گردد؛ خون خون را می کشد! اما. اما. حالا که قسمت نبود حتی به زور وصله و پینه بیایم زیر سایه ی تبار محمد(ص) کاش جدشان، ابراهیم خلیل(ع) می آمد و برایم مو به مو می گفت آنجا که وسط آتش بود همانجا که هرم و گرما و دود پوست و گوشتش را می آزرد، همانجا که هییییچ کس امید نداشت به زنده ماندنش، چه ذکری گفت، چطور از خدا دلبری که آتش را نه خاموش که گلستان کرد. کاش بیاید و مو به مو بگوید.

*حافظ

من اهل رشتن و پنبه کردنم!

یا رب این آتش که در جان من است / سرد کن زان سان که کردی بر خلیل*

در دنیای تو ساعت چند است؟

بهانه ,مو ,شاید ,ع ,آتش ,جو ,جو بهانه ,بهانه جو ,را می ,پیامبر ع ,به مو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محصولات اورگانیک پرکیش سرویس TOᗯᗩᖇᗪᔕ GETTIᑎG ᗷETTEᖇ شورای دانش آموزی تبلیغات در گوگل شرکت فنی مهندسی ماد تابلو⎢ MAD_TABLO خواب آلود اسکن حرفه ای مدارک و اسناد سازمانی به رنگ چادرم زرند جوان | آخرین اخبار زرند